تفکیک دانشآموزان و تنوع مدارس در ایران: منادیِ تکثر یا تعمیقِ نابرابری؟
مشقما2024-06-02T14:03:42+03:30واکنش دبیرخانۀ مقابله با فقر و نابرابری آموزشی به گسترش مدارس سمپاد
اخیراً وزیر آموزشوپرورش به تاریخ ۳ مهرماه ۱۴۰۲ با حضور در برنامۀ پرسشگر، به نکاتی دربارۀ مدارس سمپاد اشاره کردهاند. ایشان گفتهاند که باید برای دانشآموزانی که سطح بالایی نسبت به دیگران دارند، فکری شود و همچنین دسترسی دانشآموزان به امکانات را تقویت کرد چرا که انقلاب ما برای عدالت بوده و دال مرکزی برنامهریزی آموزشیوپرورشی و تربیتی، عدالت آموزشی است. صحرایی خاطرنشان کرد: عدالت آموزشی در تمام معاونتهای وزارت، موضوع اصلی است اما ۲ دستگاه ما برای عدالت تأسیس شده که یک سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان و دیگری باشگاه دانشپژوهان جوان است.
وی با اشاره به شعار سمپاد مبنی بر «هر نیاز کشور، یک سمپادی آماده اثرگذاری است» گفت: ۱۳۰ هزار دانشآموز سمپادی داریم اما در کشور ۱۳۰ هزار مسئله نداریم. پس اگر این دانشآموزان پای کار باشند میتوانیم تمام مسائل کشور را حل کنیم. صحرایی خاطرنشان کرد: دولت تصویب کرد تا دانشآموزان ۴ دهک اول جامعه اگر در آزمون سمپاد پذیرفته شده و وارد مدارس استعدادهای درخشان شوند، میهمان رئیسجمهوری هستند و هزینه آنها را دولت تقبل میکند.
این درحالی است که دبیرخانۀ مقابله با فقر و نابرابری آموزشی بر این باور بوده که باید در سیاست گسترش سمپاد تجدید نظر کرد. کشورها نسبت به استعدادهای برتر در دو دسته جای میگیرند: برخی از آنها مانند ایران مدارس خاص دارند اما بسیاری از کشورها، دانشآموزان تیزهوش را در کنار دانشآموزان عادی مینشانند و از تفکیک آنها پرهیز میکنند. اینکه انتخاب گزینۀ اول در دهه ۱۳۵۰ تا چه اندازه درست بوده است، باید مورد گفتگو قرار گیرد. استدلال طرفداران و مخالفان این دیدگاه در گزارش دبیرخانۀ مقابله با فقر و نابرابری آموزشی انعکاس یافته است که در ادامه میخوانید.
گونههای متنوع مدارس در ایران
بر اساس نظر گروهی از صاحبنظران، تفکیک دانشآموزان در مدارس مختلف یکی از مشکلات نظام کنونی است. مهمترین گونههای مدرسه، تعداد مدرسه و تعداد دانشآموزان در جدول زیر آمده است:
آیا تفکیک دانشآموزان برحسب استعداد تحصیلی (مدارس تیزهوشان یا استعدادهای درخشان)، سلامت جسمی (مدارس استثنایی)، قدرت اقتصادی (غیرانتفاعی)، منزلت اجتماعی (شاهد و ایثارگر) و یا ترکیبی از آنها مانند مدارس هیئتامنایی، اقدامی درست بوده است یا خیر؟ این موضوع مسئلهای اختلافی میان کارشناسان آموزشوپرورش است. طرفداران این وضعیت آن را تکثر نظام آموزشی و ناقدان آن را جزیرهای شدن نظام آموزشی میدانند. تفاوت دیدگاهها در مورد مدارس استعدادهای درخشان، مدارس استثنایی و مدارس غیرانتفاعی موردبحث قرار خواهد گرفت؛ اما قبل از ورود به سه تفکیک فوق، ابتدا نقد مشترک به تفکیک مدارس ارائه میشود.
ایجاد جزایر آموزشی
سیاست تفکیک دانشآموزان بر اساس استعداد و قدرت اقتصادی خانوادهها، نظام آموزشی ایران را تبدیل به جزایر مجزا و متفاوت آموزشی ساخته است. یکی از جلوههای پدیدۀ ایجاد جزایر آموزشی، نتایج کنکور است. بر اساس اطلاعات جدول زیرکه وزارت آموزشوپرورش آن رامنتشر ساخته است، ۵۳ درصددانشآموزان پایه دوازدهم کشور در مدارس دولتی درس میخوانند اما تنها کمتر از ده درصد از آنها موفق شدهاند رتبۀ کمتر از سه هزار را به دست آورند؛ یعنی از هر ۱۰۰۰ دانشآموز دولتی تنها ۲.۳ نفر از آنان میتوانند رتبۀ کمتر از سه هزار داشته باشد؛ اما در مدارس استعدادهای درخشان از هر ۱۰۰۰ دانشآموز بیش از ۱۴۴ دانشآموز به این رتبه دست خواهند یافت. در مدارس غیرانتفاعی از هر ۱۰۰۰ دانشآموز ۱۲.۵ نفر رتبۀ خوب یعنی کمتر از سه هزار خواهد داشت.
تشکیل این جزایر (کلونیزه شدن)، در هر حوزهای از زندگی جمعی موجب پیامدهای زیادی خواهد شد. دولتها معمولاً از تشکیل جزایر اجتماعی جلوگیری میکنند. بهطور مثال، در امر شهرسازی ایجاد مناطق ثروتمند و فقیر شهرها را به مناطق برخوردار و محروم تقسیم میکند. دولتها با ابزارهای مختلف مانند ساخت مراکز تجاری، توسعه فضاهای عمومی و اداری در مناطق مختلف با آن مقابله میکنند. پیامدهای جزیرهای شدن نظام آموزشی بهمراتب مخربتر از جزیرهای شدن شهر است. نظام آموزشی جزیرهای، فقرا را فقیرتر میسازد، آسیب اجتماعی مانند اعتیاد و بزه را در مدارس دولتی تشدید میکند و خانوادهها و معلمان را از مدارس دولتی گریزان میسازد. به این نکته توجه کنیم که در حال حاضر مدارس دولتی در ایران به لحاظ فضای آموزشی بزرگترو حقوق معلمان مدارس دولتی نسبت به مدارس غیردولتی بیشتر است اما برخی از خانوادهها تمایل دارند فرزند خود را به مدارس غیردولتی بفرستند زیرا کلاسها جمعیت کمتری داشته و رسیدگی معلم بیشتر درنتیجه احتمال آسیب اجتماعی و بدآموزی کمتر است.
مدارس استعدادهای درخشان
آیا تفکیک دانشآموزان بر اساس استعداد تحصیلی اقدامی صحیح است یا خیر؟ نهتنها کارشناسان آموزشوپرورش در این زمینه اختلافنظر دارند بلکه در کشورهای جهان نیز سیاستهای کاملاً متفاوتی در این زمینه اتخاذ میشود. برخی مانند لهستان و فلسطین اشغالی تفکیک دانشآموزان در مدارس ویژه را سیاست نادرستی دانسته و با تفکیک دانشآموزان برحسب استعداد تحصیلی مخالفاند. در مقابل در کشورهایی مانند آمریکا و انگلستان دانشآموزان را برحسب استعداد تحصیلی تفکیک میکنند. در ایران باید تجربۀ مدارس استعدادهای درخشان را مورد ارزیابی دقیق قرار داد و پس از بررسی جوانب مثبت و منفی در مورد آن تصمیم گرفت.
استدلال مخالفانِ تفکیک آموزشی
استدلال مخالفان تفکیک دانشآموزان برحسب استعداد تحصیلی را میتوان در محورهای زیر جای داد:
اول: خطای نخبهپروری در نظام آموزشی
برندگان جایزه نوبل اقتصاد به نام آبهیجیت بنرجی و استردوفلو یکی از مشکلات نظامهای آموزشی را نخبهپروری بیان میکنند. نخبهپروری به معنای طراحی نظام آموزشی برای تربیت افرادی است که بتوانند در دانشگاههای برتر، تحصیل وبه مشاغل ویژه دست یابند. درصورتیکه یک نظام آموزشی کارآمد ابتدا باید از تأمین کارکردهای اساسی نظام آموزش اطمینان داشته باشد. بدین معنا که از تأمین مهارت خواندن و نوشتن و تضمین حداقل درآمد برای آینده شغلی همۀ دانشآموزان اطمینان حاصل پیدا کرده باشد.
تلاش برای نخبهپروری چند پیامد منفی دارد. اول، انتقال منابع برای تربیت گروهی خاص از افراد است. منابع محدود آموزشوپرورش به افراد محدودی اختصاص مییابد که درصد بالایی از آنها به خارج از کشور رفته و بدون حمایت دولت نیز میتوانستند با امکانات خانوادگی بهمراتب بالای علمی دست یابند. دوم آنکه آموزش نخبگان یا نخبهپروری تبدیل به یک مد میشود و کل نظام آموزشی را تحت تأثیر خود قرار میدهد. محتوی درسی برای دانشآموزان تیزهوش الگویی برای سایر دانشآموزان میشود و بهتدریج معلمان و دانشآموزان را بهسوی آن الگو هدایت میکند. در صورتیکه محتوی درسی مدارس استعدادهای درخشان برای دانشآموزانی قابل اجراست که ظرفیتهای خانوادگی و اجتماعی آنها امکان آموزش را فراهم کرده باشد. در غیر این صورت دانشآموزان معمولی با افت تحصیلی و از دست دادن حداقلی از یادگیری روبرو میشوند. سوم حرکتهای نمایشی درسیاستگذاران موجب غفلت از مسائل اساسی آموزشوپرورش است. دانشآموزان برتر از مدارس برتر با کسب مدالهای المپیاد به مسئولین احساس غرور میدهند. آنها نمایشگاهی از مدالهای جهانی رادر معرض نمایش عموم قرار میدهند غافل از آنکه بخش بزرگی از جامعه از تحصیل مهارتهای اولیه محروم ماندهاند. پنهان شدن یا غفلت از منافع و مسائل اکثریت جامعه یکی از مسائل اصلی نظامهای نخبهپروراست.
این رویکرد، انگزنی به دانشآموزان را در پی دارد. تفکیک دانشآموزان برحسب استعداد تحصیلی به هر دو دستۀ برگزیده و برگزیدهنشده، برچسبی میخورد که تبعات منفی درپیدارد. دانشآموزی که وارد مدارس استعدادهای درخشان میشود، برای خود توانایی ذاتیای متصور خواهد شد و میتواند موجب اعتمادبهنفس کاذب و غرور شود. از سوی دیگر،دانشآموزی که پذیرفته نشده خود را فردی کماستعداد تلقی میکند. در صورتیکه باور بسیاری از کارشناسان بر این است استعدادهای افراد متفاوت است و نمیتوان انگ کمهوش و باهوش را به افراد الصاق نمود.
دوم: تضعیف کارکرد مدرسه بهعنوان نهاد خنثیکننده نابرابریها
انسانها در شرایط یکسان به دنیانمیآیند. کودکی که در خانواده مرفه مالی و فرهنگی متولد میشود، قبل از ورود به آموزش رسمی به علت زمینۀ رشد جسمی و ذهنی، ظرفیتهای بالقوه و بالفعل متفاوتی دارند. چنانکه گفته میشود سرنوشت افراد در قبل از ورود به آموزش رسمی تعیین شده است. نظام آموزش رسمی باید نابرابریهارا جبران کرده و برای دانشآموزان با زمینههای فرهنگی و خانوادگی با امکانات کم،فرصتی دوباره فراهم نمایند. شعار بسیاری از نظامهای تربیتی، فرصت بیشتر برای کودکان محرومتر است. تفکیک دانشآموزان بر اساس استعداد تحصیلی،تشدیدکنندۀ نابرابری است و مغایر با کارکرد مدرسه بهعنوان سازوکاری برای جبران سایر عقبماندگیها است. مدرسه باید لاتاری(شانس و اقبال) تولد یا قمارخانۀ هستی را به صحنۀ رقابت منصفانه تبدیل سازد.
سوم: تضعیف مهارتهای ارتباطی و اجتماعی
جامعۀ واقعی متشکل از افراد با ظرفیتها، علایق و رفتارهای متفاوت است.دانشآموزان باید در طول دورۀ تحصیل، مهارتهای ارتباطی خود را گسترش دهند. مدرسه باید بیانگر جامعۀ واقعی باشد تا دانشآموز بتواند خود را برای آیندۀ شغلی و اجتماعی آماده نماید. بهعنوان یک اصل پذیرفتهشده، مدرسه هیچ جایگزینی ندارد زیرا کانون ارتباطات اجتماعی است. اگر به مدرسه بهعنوان محیط جامعهپذیری توجه نشود آنگاه خانوادهها و نهادهای رسمی به دنبال جایگزینهای ناقصی مانند آموزش مجازی یا تدریس در خانه خواهند رفت.
چهارم: یادگیری از همسالان
در کلاسی که دانشآموزان با سطوح یادگیری متفاوت (قوی و ضعیف) در کنار هم درس میخوانند، دانشآموز قوی، محرک کلاس و دانشآموز ضعیف، ترمز کلاس هستند. بهاینترتیب دانشآموزان قوی نقش دستیار معلم را پیدا میکنند و زمانی که دانشآموزضعیف درس را با یکبار تدریس معلم یاد نمیگیرد با تکرار همکلاسی قوی خود بهتر یاد میگیرد. این فرصت نهتنها فضای رقابتی بین دانشآموزان را به فضای مشارکتی تبدیل میکند، بلکه تکرار مطلب باعث تعمیق یادگیری در دانشآموزقوی میشود. از سوی دیگر به معلم این فرصت را میدهد که مشکلات مفهومی درس را به صورتی دیگر بیان کند یابه تعبیر دیگر، سؤال دانشآموز ضعیف مقدمات مفقوده در آموختن وانتقال یک مفهوم جدید رابه معلم گوشزد میکند.
استدلال موافقانِ تفکیک آموزشی
حضور در صحنه رقابت جهانی و تربیت افراد برای امور خاص
برای درک علت تشکیل مدارس تیزهوشان باید به تاریخچۀ آن پرداخته شود. شوروی در سال ۱۳۳۶ موفق به پرتاب موشک به فضا شد. برتری شوروی واکنش کشورهای غربی را برانگیخت. از جملۀ آن واکنشها، ایجاد مدارس ویژه در چهار شهر واشنگتن، لندن، پاریس و تل اویو بود. در سال ۱۳۴۸ اولین مدرسه به نام «مرکز آموزش کودکان تیزهوش»راهاندازی شد که در سال ۱۳۵۵ منجر به تشکیل سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان توسط بهروز برومند شد. این مرکز با همکاری کارشناسان آموزشی آمریکایی پایهگذاری شد. برومند بهطور مستقیم با مشاوران فرانسوی و آمریکایی برای برنامههای آموزشی و پرورشی مشورت میگرفت و حضور بسیار پررنگی در مدارس داشت.
در اساسنامۀ سازمان که قبل از انقلاب به تصویب رسیده بود و ریاست هیئتامنا را فرح دیبا به عهده داشت، هدف پرورش استعدادها و افراد مستعد را در موارد زیر مورد ارزیابی قرار میدادند: ۱- توانایی ذهنی عمومی۲- استعداد ویژۀ تحصیلی ۳- تفکر خلاق و قدرت آفرینندگی ۴- قدرت رهبری و مدیریت ۵- هنرهای تجسمی، نمایشی و موسیقی ۶- تواناییهای حرکتی و روانی.
رسالت بنیادین سازمان آن است که برای همۀ افراد مستعد ایرانی صرفنظر از محل سکونت، جنسیت، درآمد و گروههای اجتماعی آنان،فرصتهای آموزشی را طوری فراهم آورند که استعداد افراد در مسیر رشد و شکوفایی بارور گردد. این اهداف پس از انقلاب اسلامی در اساسنامۀ دهه ۶۰ و با رویکرد دهه نودی،تربیت افرادی که توانایی ویژه دارند برای به عهده گرفتن مسئولیتهای ویژه در آینده، در اساسنامه ۱۳۹۷ نیز نمایان است.
تجربه شرکت ایران در المپیادهای جهانی بسیار درخشان بوده است. از سال ۱۳۶۶ که برای اولین بار ایران در این آزمون شرکت کرد تا سال ۱۴۰۰، موفق به دریافت ۷۶۶ مدال شدهایم. تفکیک این مدالها در هر سال نیازمند بررسی بیشتر است اما دوره۷۴ تا ۸۷، با ۹۴ طلا، ۱۷۷ نقره و ۹۳ برنز همراه بوده است.
توجه به نخبگان بهعنوان یک سیاست ملی
سیاست تربیت نخبگان یک سیاست ملی است و بهعنوان یک دستور بالادستی به آموزشوپرورش کشور ابلاغ شده است. تشکیل بنیاد نخبگان بر اساس مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۸۴ نمونهای از سیاست توجه به نخبگان است. طرفداران مدارس استعدادهای درخشان به سخنان رهبر انقلاب در خصوص ضرورت توجه به رشد استعدادهای برتر بهعنوان موهبت الهی استناد میکنند. آموزشوپرورش بهعنوان یک دستگاه اجرایی نمیتواند مغایر با سیاستهای کلی نظام عمل کند، البته مخالفان مدارس استعدادهای درخشان در پاسخ به این استدلال اظهار میدارند که میتوان پرورش استعدادهای درخشان را بدون داشتن مدارس خاص دنبال نمود. چنانکه در برخی از کشورها مانند لهستان موفقیتهای زیادی در پرورش استعدادهای درخشان بدون ایجاد مدارس خاص داشتهاند.
عدم امکان تعطیلی مدارس استعدادهای درخشان
این مدارس در کشورتاریخی پنجاهساله دارند. امور اداری و اجتماعی که در طول زمان ریشه در آموزش کشور دارد بهراحتی قابلتغییر نیست.مدارس استعدادهای درخشان در عمل از سال ۱۳۵۵ با دو مرکز تشکیل شد. پس از انقلاب تا سال ۱۳۶۶دو مرکز دخترانه (فرزانگان) و پسرانه (علامه حلّی)و با مجموع ۸۰۰ دانشآموزبهعنوان زیرمجموعه سازمان آموزش استثنایی فعّال بودند. در سال ۱۳۶۶ اساسنامه سمپاد توسط میرحسین موسوی نخستوزیر وقت تصویب شد و این سازمان تحت نام سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد) به فعالیت خود ادامه داد. از آن تاریخ مدارس استعدادهای درخشان در کشور افزایش یافته است. نزدیک به ۱۵۰ هزار دانشآموز و ۷۰۰ مدرسه در کشور در این زمینه فعالیت میکنند.
پیامدهای حذف مدارس استعدادهای درخشان
هرچند از زمان تأسیس مدارس استعدادهای درخشان تاکنون، این مدارس به فعالیت خود ادامه دادهاند اما میتوان پیامدهای منفی حذف این مدارس را حدس زد. در شرایط کنونی حذف مدارس استعدادهای درخشان، دانشآموزان را به مدارس غیرانتفاعی سوق خواهد داد و در عمل به تجاری شدن بیشتر آموزشوپرورش منجر میگردد. مدارس استعدادهای درخشان در بسیاری از شهرستانها تنها گزینهی خانوادههای کمدرآمد و دانشآموزان علاقهمند به تحصیل باکیفیت بالاست. در کلانشهرها نیز هرچند مدارس استعدادهای درخشان از دانشآموزان وجوهی دریافت میکنند اما هزینه آن بسیار کمتر از مدارس غیرانتفاعی است. حذف این مدارس موجب میشود بخش مهمی از افرادی که به این مدارس میروند مدارس غیرانتفاعی را جایگزین نمایند و در عمل باعث ادغام دانشآموزان در مدارس دولتی و برابری آموزشی نمیشود. بدین ترتیب پیامدِ احتمالی حذف مدارس استعدادهای درخشان افزایش شهریههای مدارس غیرانتفاعی است.
طرفداران تداوم فعالیت این مدارس پیشنهاد میکنند بجای حذف این مدارس راهکارهای زیر دنبال شود:
- گسترش المپیادها و برگزاری آنها جهت مشارکت بیشتر دانشآموزان مستعد؛
- گسترش رویدادهای دانشآموزی نظیر جشنواره نوجوان و جوان خوارزمی که سبب ایجاد انگیزه و هیجان علمی در بین دانشآموزان متوسطه اول و دوم میشود؛
- اصلاح آزمون ورودی بهطور مثال تبدیل آزمون ورودی از استعداد تحصیلی به استعداد تحلیلی؛
- طرح خواهرخواندگی مدارس سمپاد با سایر مدارس؛
- تبدیل مدارس استعدادهای درخشان برای خانههای علوم سایر مدارس: بدینصورت که مدارس سمپاد در ساعات غیردرسی میزبان دانشآموزان سایر مدارس باشند و در مورد موضوعات علمی با حضور داوطلبان از جمله والدین دانشآموزان بحث علمی و حتی آزمایشها صورت بگیرد و رهبری جلسات با دانشآموزان باشد (بهبهان و گناباد بهصورت پایلوت اجرا کردند)؛
- سمپادِ تلفیقی: به این معنا که دانشآموزان مستعد که در مدارس عادی درس میخوانند چنانچه شورای مدرسه وی را باهوش توصیف کند ومعاونت پرورشی اداره مربوطه بهعنوان دانشآموز سمپاد تلفیقی آن را تأیید نماید میتواند ازمحتوای تکمیلی و کارهای پژوهشی مدرسه سمپاد استفاده کند.
مقاومتهای سازمانی در برابر تغییر وضعیت موجود
سازمانی که ۵۰ سال به فعالیت خود ادامه میدهد، در برابر تغییر مقاومت میکند. این مقاومت صرفاً برگرفته از منافع افراد درون سازمان نیست بلکه هر سازمانی درک بیشتری از اهداف و مأموریتهای خود دارد و وظیفه خود میداند از اهداف سازمان دفاع کند. در سالهای اخیر، دو بار اخباری در خصوصِ تغییر اختیارات مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان و نحوه پذیرش آن، موجب جلبتوجه عمومی شده است. یکبار در سال ۱۳۸۸ که روز ۱۱ بهمن ۱۳۸۸ در تمام مراکز سمپاد دانشآموزان تحصن کردند و در شهر تهران نیز همه به مقابل اداره آموزش پرورش (واقع در خیابان سرپرست، جنب فرزانگان تهران) رفتند. این تحصن برای اعتراض به وضعیت نابسامان مدارس سمپاد و لغو اختیارات این سازمان بود. با پخش این خبر در اینترنت، بسیاری از دانشآموزان و فارغالتحصیلان مطلع شدند و آمادگی خودشان را برای شرکت در تحصن اعلام کردند اما دو روز مانده به برگزاری تحصن، این تحصن لغو شد. احتمالاً سازماندهی این اعتراض از درون سازمان بوده است. در شانزدهم بهمن ۱۳۹۶ نیز وزیر وقت آموزشوپرورش اعلام کرد که آزمون ورودی مدارس استعدادهای درخشان لغو خواهد شد. یک روز پس از این خبر دبیرشورای انقلاب فرهنگی اعلام کرد که تا بررسی این مسئله در شورای انقلاب فرهنگی هیچ تغییری در این مدارس رخ نخواهد داد. این تجارب نشان میدهد که مدارس استعدادهای درخشان در درون دستگاههای اجرائی طرفداران جدی دارد و تا زمانی که طرحهای مشخص و با قدرت متوازن برای تغییر ایجاد نشود نظام اجرائی در برابر تغییر مقاومت و از تحول جلوگیری خواهد کرد.
ضرورت و لوازم گفتگوی مدنی
استدلال مخالفان و موافقان و تجارب پیشین نشان میدهد ادغام یا هر تغییری در مدارس استعدادهای درخشان بهسادگی امکانپذیر نیست. تصمیمگیری در این مورد را نباید امری اداری پنداشت. زوایای این مسئله بسیار پیچیده است. بودجه دولت، علایق خانوادهها و ساختارهای شکلگرفته، بیش از تصور اولیه مهم هستند. برای آشکار شدن ابعاد مسئله و یافتن راه اصلاح آن نهتنها باید دانش بیشتری از وضعیت موجود به دست آورد، بلکه گروههایی که از اصلاح وضعیت موجود نفع میبرند باید قدرت چانهزنی داشته باشند.
ارزیابی و ارائه هر پیشنهادی در خصوص تفکیک مدارس نیازمند دسترسی به اطلاعات و پژوهشهایی است که امروز فاقد آن هستیم. تصمیمگیری در این مورد مانند بسیاری دیگر از امور آموزشوپرورش به انتشار اطلاعات و گفتگو در سطوح مختلف نیاز دارد. از جمله:
شفافسازی بودجه و آمار
بودجۀ مدارس استعدادهای درخشان در تفاهمنامه این وزارت با سازمان برنامهوبودجه درج میشود و تنها کارشناسان بودجه وزارتخانه و سازمان برنامه از آن مطلع هستند. سرانۀ بودجه، فضای آموزشی، تجهیزات، نیروی انسانی در این نوع از مدارس منتشر نمیشود. تا زمانی که این دست اطلاعات منتشر نشود ارزیابی کارشناسی از عملکرد گونههای مختلف مدارس امکانپذیر نیست. مدارس دولتی تا چه اندازه در برابر مدارس درخشان مورد تبعیض هستند، این تبعیض صرفاً در بودجه سرانه نیست بلکه دسترسی به معلمان خوب، فضا و تجهیزات آموزشی نقشی بهمراتب مهمتر دارد.
پیامدهای اجتماعی و تربیتی تفکیک مدارس
به لحاظ نظری تفکیک دانشآموزان میتواندتأثیر منفی انگزنی بر همه دانشآموزان را به دنبال داشته باشد. تا چه حد این پدیده در مدارس ایران رخ داده است و بهصورت جدی موجب آثار منفی شده است نیازمند پیمایشهای ملی است. در فقدان پیمایش ملی تجمیع روایتهای دانشآموزان و خانوادهها از تفکیک مدرسه در ایران میتواند پیامدهای منفی و مثبت تفکیک در ایران را روشن سازد. همچنین روایت معلمان از وضعیت موجود برای هرگونه ارزیابی و پیشنهادی ضروری است. واقعیت آن است که نه معلمان و نه سایر کارکنان آموزشوپرورش روایت خود را از مدرسه و مسائل آموزشوپرورش تقریر و منتشر نمیسازند.
علائق و منافع سیاستگذار و مردم
توجه به استعدادهای درخشان در نزد سیاستگذار تنها به علت درک آنها از منافع عمومی نیست. بلکه کسب محبوبیت و مشروعیت بخشیدن به سازمان خود از اهداف عموم سیاستگذاران است. مخالفان تفکیک مدارس باید به این سؤال پاسخ دهند که چه چیز جایگزین افتخارات کسب مدالهای المپیادی جهانی میشود؟ نهتنهاسیاستگذاران بلکه عموم مردم با کسب مدال توسط دانشآموزان خوشنود میشوند. این قبیل موفقیتهاکارکرد هویتسازی دارند. اگر قرار است موفقیت عموم دانشآموزان مانند موفقیت در آزمون پرلز و تیمز که سطح سواد همه دانشآموزان را اندازهگیری میکند جایگزین موفقیت نخبگی شود باید فرآیند گذار از آن طراحی شود. از سیاستگذارنمیتوان انتظار داشت که موفقیت نخبگان را رها سازد تا زمانی که موفقیت عمومی محقق شده باشد.
بحث عمومی در خصوص مسائل فوق و سایر مسائلی که در استدلالهای موافقان و مخالفان به آن پرداخته شد شرط تغییر مثبت و پایدار است.
***از پژوهشگران و کارشناسانی که در این زمینه تجاربی دارند، دعوت میشود به دلیل اهمیت موضوع،به مسئله ورود کرده و در رابطه با آن پژوهشهای خود را در قالب سخنرانی یا متن مکتوب ارائه دهند.
Comments (1)
بهترین سطح آموزش در ژاپن وکشورهای اسکاندیناوی می باشد اما مدارس آن کشورها در یک سطحند واز تنوع مدارس یا نوع آموزش خبری نیست آنها بجای نخبه پروری بر ایجاد جامعه پویا وفعال در همه زمینه ها وبرابری مساوات برای تمام اقشار جامعه تاکید می کنند رشد اقتصادی ومیزان رفا و آسایش خروجی این سیستم است ولی خروجی آموزش ما فقر بدبختی رشد اقتصاد منفی سطح فلاکت بار زندگی وترک تحصیل میلیونها دانش آموز از نتایج این چرخه معیوب است ظاهرا نه ریس جمهور ونه وزیر ونه مجلس توانای مقابله با این اژدهای هفت سر را ندارند