چرا تغییر و نه تحول؟
گزارش نشست «تحول دیجیتال و آینده نظامهای آموزشی»
دکتر جواد حاتمی: استاد دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس
خانه اندیشمندان علوم انسانی، پنجشنبه 25 آبان 1402
چرا تغییر و نه تحول؟ change مفهوم سطحی تری نسبت به transformation دارد. در تغییر یک دگرگونی شکلی و سطحی وجود دارد. اما در transformation تغییر بسیار عمیق هست. دیجیتال یک سیستم باینری است که به نوعی خلق کامپیوتر با آن بوده و امروزه هر پیشرفتی در این حوزه بحث دیجیتال است، در مقابل آنالوگ که بحث قدیمیتری بود. Digit علاوه بر بحث کامپیوتری واجد یک منطقی است. منطق صفر و یکی که زبان کامپیوتر است. مهمتر از ابزار، منطق دیجیتال است که تحولات شگرفی را ایجاد کرده است.
خیلی از اندیشمندان بر این باورند که تهدیدات جدی جهان امروز، یکی محیط زیست است، یکی انفجار هستهای است، و نهایتاً وقفه فناورانه. همین عقب افتادگی ما و خیلی از کشورها از صنعت چاپ. حدود 300 سال دیرتر به صنعت چاپ رسیدیم. برخی معتقدند که علت آن، دولت حائل میان ما و اروپا، یعنی عثمانی بود. به هر دلیلی دیرتر به این صنعت رسیدیم و تبعات آن غیر قابل محاسبه است. وقفه فناورانه خیلی حادتر از عقب افتادگی از صنعت چاپ است.
آقای دکتر مهجور که استاد من بودهاند، نقلی قولی از کافمن میکنند با این مضمون که جهان در حال تغییر است، شما یا باید تغییر را بپذیرید و خود را تقویت کنید، یا تغییرات را نپذیرید و بعداً پیرو شوید. قطار فناوری نیز در حال حرکت و رفتن است. در این بحث، پیدایش اینترنت در کانکشنهای جهانی، بسترش مغرب زمین بوده و هم اکنون نیز 80 درصد سرورهای جهانی در آمریکا مستقر است. حال اگر شما با وقفه فناورانه مواجه شوید، بدل به مستعمره دیتایی بدل میشوید. مستعمراتی که دادههایشان به درد میخورد و خود خیلی از این دادهها بهرهمند نیستند. اکنون حتی الگوریتم برخی رفتارهای اجتماعی ما را میتوانند ترسیم کنند. میتوانند رفتارهای بعدی ما را حتی پیشبینی کنند و اگر به موقع سوار قطار فناوری نشویم، تبعات غیرقابل جبرانی خواهد داشت.
پس اولین مواجهه با تکنولوژی میتواند مقاومت باشد. کسانی که مقاومت میکنند، بیشتر گذشته نگر هستند تا آینده نگر. حس نوستالوژیک دارند. میگویند گذشته همواره بهتر از امروز و امروز نیز بهتر از آینده خواهد بود. طیف دیگر محافظه کاران هستند. این افراد نیز تغییر نمیکنند الا اینکه مجبور به تغییر شوند. طیف دیگر رفتار پیشبینانه است. یعنی تغییرات را پیشبینی کنیم و پیشاپیش موج حرکت کنیم. کاری که مالزی در زمان ماهاتیر محمد انجام داد و در زمینه فناوری سرمایهگذاریهای کلان کرد و امروزه با افتخار دانشگاه multimedia دارد، از این مثال میتواند باشد. و نهایتاً طیف دیگر میتواند رویکرد تعاملی داشته باشد. محیط آینده را چنان پیشبینی کنیم که موج ایجاد کنیم.
تأثیر فناوری بر تعلیم و تربیت در اعصار مختلف چه بوده است؟ اگر بخواهیم عصر کشاورزی و صنعتی و دیجیتال را مثال بزنیم، در عصر کشاوری آموزش عمومی داشتیم و برنامه درسی ما Governmental based curriculum بوده است. در عرصه صنعتی، حرفهای گرایی بیشتر حادث شد. یعنی Competency based curriculum. اکنون در عرصه دیجیتال، بحثهای شخصی سازی بیشتر اهمیت و موضوعیت پیدا کرده است. کتاب اخیر رایگولوث که با عنوان «چشم انداز و اقدام؛ آموزش شخصیسازی شده مبتنی بر شایستگی» به فارسی ترجمه شده است، در این خصوص بسیار قابل استفاده است.
اکنون الکتریک، یک تغییر و تحول عظیم است. نامش نیز خودرو نیست، بلکه خودران است. ماشینی که فقط یک LCD دارد. حتی میشود مقصد را داد و شما را به مقصد میرساند. ترندهای اصلی علمی و فناورانه را، نه دانشگاهها، بلکه مراکز تحقیقاتی راهبردی ایجاد میکنند. اینها بودجههای پژوهشی بسیار کلان دارند که میتوانند ترند ایجاد کنند. بحث علوم شناختی، معلوم نیست چند صد میلیارد در جهان سرمایهگذاری شده است. وقتی میخواستند نقشه ژنوم انسان را کشف کنند، میلیاردها دلار سرمایهگذاری کردند تا توانستند ژنهای انسانی را ویرایش کنند. آینده درمانگری و پزشکی و دارو و تیغ جراحی و … نخواهد بود. در خیلی از جاها امروزه عمل قلب را با Nano Drug انجام میدهند. کم کم حتی میتوانیم پزشکان مجازی داشته باشیم.
در آموزش، روند اینگونه بوده که آموزش سنتی را داشتهایم. از زمان امام محمد غزالی نیز از تکنولوژی آموزشی استفاده میکردهایم. منتها تکنولوژی آن روز. آقای دکتر مهجور میگفتند اولین مقاله کاربرد کامپیوتر در آموزش را سال 1355 نوشتم. بنابراین تکنولوژی آموزشی به عنوان یک دیسیپلین دانشگاهی موضوعیت پیدا کرد و حتی گرایشهای دقیقتری درون آن پدید آمد.
پس از تکنولوژی آموزشی، ما به تکنولوژیهای یادگیری رسیدیم. این تحول نوعی پارادایم شیفت از مرکزیت معلم به مرکزیت یادگیرنده است. و بسیاری افراد را میبینید که در آن موضوع معلم ندارند اما اطلاعات زیادی دارند. به نظر میرسد در آینده ما مدرسه به شکل امروزی نخواهیم داشت. ممکن است در آینده موضوعیت و مشروعیت خود را از دست بدهد. باید ببینیم آموزش خوشنویسی ده سال بعد چه محلی از اعراب دارد؟ وقتی روی گوشی بتوان یک کامیون کتاب داشت، عملا بسیاری از مسائل آموزشی ما متحول میشود. در کیندل جدید، میتوان به تمام نسخههای کتابخانههای جهان وصل شد. آموزش به واسطه یک معلم خاص و یک Time Table به نظر من به تاریخ خواهد پیوست. ما امروزه مجبوریم برای انجام هر کاری سراغ یک ابزار یک ابزار دیجیتال برویم.
کتاب «تسلط بر محتوا در آموزش الکترونیکی» خیلی برای من جالب بود. کسی که از 1996 در دانشگاههای آمریکا مرکز یادگیری الکترونیکی کار میکرده، این کتاب را نوشته است. میگوید وقتی شما درسی را به صورت الکترونیکی ارائه میکنید و کتابی مرتبط با آن پیدا میکنید، بعد از 4 و 5 ترم درس دادن، چیرگی خاصی به این محتوا پیدا میکنید. اگر یک فضای آموزش الکترونیکی داشتم، من الان 25 سال است که درس خاصی را ارائه میکنم و در این سالها چه انباشتی از منابع مرتبط میتوانست شکل گیرد.
ما امروزه یک زندگی Actual داریم و یک زندگی Virtual. اولین چیزی که در زندگی ما شکل میبندد این است که در linkedin چندتا کانکشن دارد. اینها ورژنهای الکترونیکی ما هستند که حتی بیش از ورژن واقعی ما اهمیت دارند. اتفاقا پیش ما معتبرند چرا که شاخصهایشان بالاست. زندگی شخصی ما نیز به همین شکل است و آموزش نیز به همین نحو.
الگوی بصری یک یادگیرنده: میزان توقف و تمرکزی که دانشآموز روی هر کدام از کلمات کرده و حرکتی که چشمهای او انجام داده را Eye Tracker به ما میگوید. این برای کسی است که ظاهرا کمی مشکل توجه دارد. اینها را تکنولوژی برای ما انجام میدهد. بلوکهای اطلاعاتی که از طریق حواس پنج گانه به مغز ما میرسد، همه توسط ماشین قابل شناسایی است. آخرین تحقیقاتی که روی شامپانزهها انجام دادهاند، بخشی از مغز که مخصوص یک حرکتی است، اگر آن را بیشتر انجام دهد، میتواند از آن حیطه تجاوز کند و قسمت بیشتری را به خود اختصاص دهد. میخواهد اهمیتPractice و Progress را نشان دهد. این از طریق تحول دیجیتال امکانپذیر میشود.
رایگولوث نام آموزش شخصیسازی شده را نسخه سوم گذاشته است. میگوید تعلیم و تربیت نسخه اول و دوم داشتیم و اکنون دوران نسخه سوم تعلیم و تربیت است. میگوید مبتنی بر شایستگی باشد، یادگیرنده محور باشد، باید برنامه درسی بازسازی شده داشته باشیم و برنامههای درسی rigid و فرمایشی و مقاوم در برابر معلم و برخلاف ارزشهای دانشآموز و برخلاف هنجارهای انسانی و بینالمللی، پذیرفته نیست. باید نقشهای جدید داشته باشیم. معلم به مثابه تسهیلگر باشد نه اینکه بیاید مطالبی را منتقل کند. و بعد فرهنگ پرورشی. خیلی بر affective education تأکید میکنند. به هر حال ما انسانیم و ربات و ماشین نیستیم. در هر شرایط یادگیری، باید ابعاد پرورشی مد نظر قرار گیرد و سپس، ساختار جدید باید داشته باشیم. ساختارهای قدیمی و کالبدهای کهنه، نمیتوانند محتواهای جدید را هضم و حمل کنند.
اهداف اصلی نسخه سوم آموزش چیست؟ ایجاد مهارتهای حل مسئله در فراگیران؛ احساس موفقیت؛ شادی و نشاط؛ احساس مفیدیت.
عرض کردم که در نسخه اول آموزش، بیشتر مربوط به عصر کشاورزی است. آموزش عمومی است. در دوره صنعتی مسئله آموزشهای حرفهای و شایستگی مطرح شد. اما در نسخه سوم که مربوط به عصر دیجیتال است، تعلیم و تربیت امروزه با این نسخه سازگار است. اگر دقت کنیم، هدف دوم و سوم معطوف به خود یادگیرنده است، اینکه شما پیشرفت تحصیلی عالی داشته باشید اما رضایت تحصیلی شما پایین باشد ارزشی ندارد. احساس موفقیت باید توام با احساس شادی و نشاط باشد. و بعد مهارتهای حل مسئله علاوه بر فراگیر، به خود جامعه نیز بازمیگردد.
We was born to solve a problem هر یک از ما زاده شدهایم که مسئلهای را حل کنیم. مگر در عالم واقع، قبل از والت دیزنی موش نبود، چطور شد که پس از والت دیزنی میکی ماوس دوست داشتنی شد؟ دیگر موش را به عنوان یک موش ندید. موش را به مثابه یک انیمیشن دید. پس هر کدام از ما میتوانیم یک مسئلهای را حل کنیم. جنگهای آینده بر سر انرژی خواهد بود. در این نبردها جامعهای برنده خواهد بود که نسل خلاق، آزمایشگر و نسل حل کنندۀ مسئله تربیت کند. سوئد مشکل کمبود آب ندارد. اما دانشجوی ایرانی در آنجا دستگاه تصفیه آب درست کرده که میتوانید با 20 لیتر آب در محفظهای، ساعتها استحمام کنید. آب را به سرعت تصفیه میکند و باز به مدار بازمیگرداند. این بزرگترین خدمت را به یک آفریقایی کرده که در یک اقلیم خشک و کمآب زندگی میکند.
و احساس مفیدیت که فکر میکنم بسیار مغفول در جامعه ماست. ما مرتب میگوییم که موفق شویم. مهم جمع کردن رزومه نیست بلکه باید در جایی که باشید، مفید باشید. به نظرم کسی که کاری را با عشق و علاقه انجام میدهد، بسیار مفیدتر از کسی است که پوزیشن بالاتری را اشغال کرده اما هیچ نفعی برای جامعه ندارد.
شادی یک مقوله اجتماعی است. نمیشود ما به تنهایی لبخند بزنیم. به خاطر همین است که گفته میشود: در محفلِ خود راه مده همچو منی را، افسردهدل افسرده کند انجمنی را. زندگی بدون شادی ارزشی ندارد. البته این شادی میتواند ورژنهای مختلف داشته باشد. ورژنهای محسوس و معقول. میگویند: لئيمان از طعام لذت برند و كريمان از اطعام. هر دو خوشحالاند. ورژن خوشحالیها میتواند متفاوت باشد اما در هر حال، انسان شاد و انرژیک میتواند مسئله حل کند و مفید واقع شود.
یا سخنی داشته باش دلپذیر، یا دلی داشته باش سخنپذیر. بنابراین این چهار هدفی که عرض کردم برای تعلیم و تربیت نسخه سوم بیان شده، هدفهای باارزشی هستند.
در شرایط تحول دیجیتال، آموزشگران چه نقشی میتوانند داشته باشند؟ چهار نقش برای آنها تعریف میشود. اولی مدیریت محیط یادگیری است که ما خیلی با آن میانهای نداریم. چیزی که مهم است مهندسی و مدیریت آن موقعیت است. قرار نیست ما هر چیزی که مخاطب یاد بگیرد را همان ابتدا به او بیاموزیم. ابتدا باید یک موقعیت مسئلهای ایجاد کرد، آنها تلاش کنند با مسئله درگیر شوند و چه بسا خودشان به پاسخ برسند بدون اینکه شما به آنها گفته باشید. در این صورت است که این نوع یادگیری را هرگز فراموش نمیکنند.
ما استادی داشتیم (رسول آذر) در دانشگاه تبریز که ایشان به ما میگفت این مسئله را ببرید در گروههای چند نفره و در خصوص آن تأمل و گفتگو کنید و سپس نماینده شما بیاید نتیجه را به من بگوید. من سال 2017 به دانشگاه واخنینگن رفتم و دیدم در آنجا دقیقاً همین روش تدریس اجرا میشود. یعنی استاد ماگزیمم یک ربع تا بیست دقیقه صحبت میکند و بعد خود دانشجوها در گروهها بحث میکنند و سپس نتیجه را اعلام میکنند. این مدیریت محیط یادگیری است که اهمیت مضاعفی دارد. طراحی محیطها و تجارب یادگیری، از فنیترین دوره دکتری تکنولوژی آموزشی است.
کار دوم آموزشگران، تسهیلگری است. در خیلی از مواقع، معلمان و مدرسان ما مانعاند تا تسهیلگر. نقش سوم، انتخاب کننده مواد آموزشی مناسب با اهداف آموزشی است. مولتیمدیاهای بسیاری در فضای آموزشی وجود دارد. همین که در میان این مولتیمدیاها بتوانید مواد خوبی انتخاب کنید، معلم خوبی خواهید بود. و چهارم، پرورش عاطفی از طریق mentoring (هدایتگری). کسانی که بتوانند به شما سرنخهایی بدهند که در این حوزهها و حیطهها کار کنید. این پرورش عاطفی از طریق هدایتگری است. این تأثیرپذیری شخصیتی است. چرا دانشجویان لیسانس ما بیشتر با ارتباط میگیرند تا دانشجویان مقاطع دیگر؟ دانشجوی مقاطع بالاتر خیلی تأثیرپذیری ندارد.
ممکن است اکنون بپرسید که ما در کجای کاریم؟ شورای عالی فضای مجازی پروژهای را انجام داد که مطالعه تطبیقی است. عوامل مؤثر بر یادگیری الکترونیکی را شناسایی کردند و در سه کشور آمادگی دانشگاههایشان را سنجیدهاند. قوانین و مقررات، مدیریت، شبکه ارتباطی و فرهنگی، محتوا، پشتیبانی، ارزیابی، نیروی انسانی، سیاست، امنیت، استاندارد، مالی و تجهیزات. دانشگاههای ترکیه این وضعیت را داشتند: ضعیفترین بخششان محتواست. برای همین است که میگویند یکی از بزرگترین بیزنسهای جهان در آینده، تولید محتوای الکترونیکی است. گردش مالی بازی در جهان، 5/2 میلیارد یورو است که حدود 80 درصد آن مربوط به ژاپن است.
نویسنده کتاب concrete to the content از سال 1996 در مراکز یادگیری الکترونیکی امریکا کار میکرده است. همه دانشگاههای ما قبل از کرونا، مرکز یادگیری الکترونیکی نداشتهاند. اولین دانشگاه، خواجه نصیر بوده است. دانشگاههای صنعتی بیشتر اقبال نشان دادهاند. وقتی موضوعی در اولویت شما نباشد، برایش برنامهریزی هم نمیکنید.
امروزه نمیتوان آموزش را بدون یوتوب تصور کرد. یوتوب، یک ابردانشگاه است. بنابراین یوتوب، پادکستها، شبکههای اجتماعی، کتابهای الکترونیکی که آخرین نسل آن کیندل است، اینها اهمیت مضاعفی دارد. خیلی از این ابزار نیز رایگان و در دسترس است. کلاس برگزار میشود و از اقصی نقاط جهان 6 میلیون شکرتکننده دارد.
دیدگاهتان را بنویسید